عصر ارتباطات یا عصر فاصله ها

عصر ارتباطات یا عصر فاصله ها



 

مهمونی های امروزی ، از این به بعد به جای میوه و شیرینی باید چند گیک اینترنت هم برای پذیرایی ازمهمانامون بگیریم

 

 

 


حسرت این طور مهمانی ها و زندگی تنها چیزی است که عصر تکنولوژی برامون به ارمغان آورده

 

 

ترک آسان فیسبوک ، وایبر ، واتس اپ ، لاین ، تانکو

بدون درد وخماری

بازگشت به زندگی صد در صد تضمینی

کاملا گیاهی

بدون عوارض جانبی

و بدون بازگشت

با گوشی های نوکیا 1100 چراغ قوه دار

به اغوش خانواده برگردید

شفاعت...

خواب دیدم خواب اینکه مرده ام / خواب دیدم خسته و پژمرده ام

روی من خروارها از خاک بود / وای قبر من چه وحشتناک بود

تا میان گور رفتم دل گرفت / قبر من سنگ لهب را گل گرفت

بالش زیر سرم از سنگ بود / غرق وحشت، سوت و کور وتنگ بود

خسته بودم، هیچکس یارم نشد / زان میان یک تن خریدارم نشد

هرکه آمد پیش حرفی راند و رفت / سوره ی حمدی برایم خواند و رفت

نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی / ترس بود و وحشت و دلواپسی

ناگهان از راه رسیدند دو ملک / تیره شد در پیش چشمانم فلک

ادامه »

محرم

خوش به حال هرکسی شد آشنایت یا حسین

تو شدی تاج سرش، او خاک پایت یا حسین


من که لایق نیستم! ای کاش اما می‌شدم

خاک پای زائران کربلایت یا حسین


من که مداح و ثناگویت شدم از کودکی

در نظر آور مرا وقت دعایت یا حسین


در قیامت تا بپوشانی گناهان مرا

گل به سر مالیده‌ام من در عزایت یا حسین

 

التماس دعا

قدر لحظه ها ی خود را بدانید...

ارزش یک خواهر را، از کسی بپرس که آن را ندارد

ارزش ده سال را، از زوج هایی بپرس که تازه از هم جدا شده اند

ارزش چهار سال را، از یک فارغ التحصیل دانشگاه بپرس

ارزش یک سال را، از دانش آموزی بپرس که در امتحان نهائی مردود شده است

ارزش یک ماه را، از مادری بپرس که کودک نارس به دنیا آورده است

ارزش یک هفته را، از ویراستار یک مجله هفتگی بپرس

ارزش یک دقیقه را، از کسی بپرس که به قطار، اتوبوس یا هواپیما نرسیده است

ارزش یک ثانیه را، از کسی بپرس که از حادثه ای جان سالم به در برده است

ارزش یک میلی ثانیه را، از کسی بپرس که در مسابقات المپیک، مدال نقره برده است

زمان برای هیچکس صبر نمی کند. قدر هر لحظه خود را بدانید

قدر آن را بیشتر خواهید دانست، اگر بتوانید آن را با دیگران نیز تقسیم کنید

 

پیامبری در همین نزدیکی است ...

روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمیتوانی این کار را انجام بدهی.مورچه گفت: تمام سعی ام را میکنم.. حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آ ورد

تمام سعی مان را بکنیم، پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست